آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

انجیر خوشمزه من

کوچومولوی یازده هفته ای من سلام ! در چه حالی ؟ تو کتابا و اینترنت می گن که شما الان اندازه یه انجیری وای ی خدا !  انجیر کوچولوی خوشمزه من ! دوست دارم زودتر بزرگ شی و بیای تو بغلم  با همه سختیهاو دل نگرونیهایی که داره عوضش کلی هیجان داره ...هیجانش هم هی بیشتر میشه ...فقط اگه بدونم که اون تو سالم و سرحالی خیالم راحت میشه ... خوب حالا دیگه  من باید برم تو رو به خدای بزرگ میسپرم و مطمئنم اون مواظبته و همین خیالمو راحتتر می کنه ...به امید روزی که ماچ های  واقعی از رو لپای خوشگلت بکنم . ...
27 ارديبهشت 1390

نی نی جون ! چطوری ؟

سلام گومبولی من خوبی ؟ سلامتی ؟ خوش میگذره ؟ الان توهفته دهمی و احتمالا 2/5 سانتیمتر یا یه کم بیشتر هستی  ..آخیی هی احساساتم  برات بیشتر میشه ... خیلی نگرانتم همش فکر می کنم الان مراحل رشدت چه جوریه ؟ طبیعیه ؟ ایشالا که همه چی به خوبی و خوشی پیش بره ... دوس دارم هرچه زودتر حالم بیاد سرجاش و از این حالت افسردگی مزمن بیام بیرون ... اصلا نمی دونم چه جوری می خوام مواظبت باشم بزرگت کنم تربیتت کنم باهات درست رفتار کنم به این چیزا که فکر می کنم نگران میشم راستی ! فعلا تمدید روحیه رو بچسب ، چهارشنبه حنابندون دعوتم وجمعه شب عروسی... می خوام برم شاد باشم به قول معروف بترکونم .خیله خوب واسه امروز هم دیگه بسه الان قراره بابایی بیاد دنبالم ...
18 ارديبهشت 1390

چند کلمه گپ با نی نی

سلام کوچومولوی من  خوبی ؟ الان چیکار می کنی ؟ دوس دارم بدونم  دختری یا پسری ؟ چه شکلی هستی به کی رفتی ؟ می گم که ه ه ه سعی کن خوشگل باشی .. خوب ؟   گوگولی جون عرض کنم به خدمتت که مامانی جنابعالی  که من باشم دو کیلو چاق شده ... ...شما تازه هفته هشتمی ببین چقدر دیگه قراره منو چاق کنی ؟ شلوار جینم دیگه اذیتم می کنه ولی تنبلیم می آد برم یه شلوار خوشگل از اونا که مامانایی که نی نی دارن می پوشن بگیرم ...خلاصه خیلی حس عجیب غریبی دارم ..احساس افسردگی هم که بعضی وقتا می کنم ولی امیدوارم که اینا همش تا چند هفته دیگه تموم شه ...خیله خوب دیگه مواظب خودت باش هی رشد کن منم هی سعی می کنم برات ویتامین و فسفر و ... بفرستم  . بای بای...
10 ارديبهشت 1390

سلام به روی ماهت

سلام  بچه من ! دو روزه که بدلیل سرماخوردگی  و درد بدن  حال سر زدن به ویلاگت رو نداشتم  ولی امروز دیگه اومدم تعریف کنم ...دو روز پیش رفته بودیم سونوگرافی ، دکتره اول یه لکه سیاه رنگ رو نشون داد که اسمش ساک حاملگیه  بعد آقای دکتر یه لکه سفید رنگی که داخل اون بود رو نشونمون داد و گفت این لکه سفید کوچولو  قراره تبدیل به یه آدم بشه  ..اونم چون شمایین ! چقدر خندیدیم ...بعد رو لکه سفیده که خود جنابعالی باشین زوم کرد و ضربان قلبتو نشونمون داد قلب کوچولوت عین گنگیشک می زد :) تند و تند ... وا ی چقدر هیجان انگیز بود ...فسقلی نی نی من قلبش تشکیل شده و عین ساعت کار می کنه ...دعا می کنم همینجوری به رشدت ادامه بدی و سالم ...
6 ارديبهشت 1390

پسر من ؟ یا دختر من؟ یا نکنه هردو...

سلام کوچولو ! نمی دونم دختری ..؟ پسری ..؟ سایزت چقدره ؟ قیافت چجوری میشه ؟ فقط می دونم که هستی . واسه امروز وقت سونوگرافی گرفته بودم ..اون آقای محترمی که قراره از این به بعد اسمشون بابایی باشه گفت شنبه کار داره نمی تونه بیاد ، قرار شد یکشنبه (یعنی فردا) بریم ..خانم دکتر گفته بعد از دیدن نتیجه سونوگرافی آزمایشهای لازم رو مینویسه ....دعا می کنم سالم ِ سالم ِ سالم باشی . ...
3 ارديبهشت 1390

افسردگی از نوع نینیایی

این روز ها حال و حوصله هیچی ندارم منی که عاشق رفتن تو خیابون و دیدن مغازه ها و پاساژها و ... بودم الان همش میشینم توخونه و حوصلم هم سر میره ولی حس رفتن به هیچ جا رو ندارم ... حالت تهوع هم که همیشه با منه ...وای اصلا دوس ندارم اینجوری بمونم همش دوس دارم یه چیزی رو بهونه بگیرم و گریه کنم ...تازه این اول راهه ..خداییش بچه دار شدن سخته ...تو همین اول راه متوجه شدم که چقدر مامان خودم رو اذیت کردم وقتی می خواستم بیام دنیا ..
3 ارديبهشت 1390

سوال

وای خدااااا چقدر سوال تو ذهنمه..... یعنی چی میشه ؟؟؟؟؟؟؟ ...
3 ارديبهشت 1390
1